جملات زبان انگلیسی در زمینه اطلاعات شخصی و اصطلاحات مربوط به ازدواج و طلاق :
Personal Information : اطلاعات شخصی
جملات رایج زبان انگلیسی، در مورد اطلاعات شخصی (اطلاعات فردی، تأهل، محل تولد و زندگی و ...)
1- کجا متولد شدی؟
Where were you born?
2- در شیکاگو متولد شدم.
I was born in Chicago.
3- در شیکاگو متولد شدم اما در بالتیمور بزرگ شدم.
I was born in Chicago but I was brought up in Baltimore.
4- کی متولد شدی؟
When were you born?
5- در سال 1970 متولد شدم.
I was born in 1970.
6- روز تولدت کی است؟/ چه روزی متولد شدی؟
When’s your birthday?
7- دوم سپتامبر است.
It’s September 2nd.
8- متاهلید؟
Are you married?
9- بله هستم./خیر مجردم.
Yes, I am./ No, I’m single.
10- طلاق گرفته ام.(یا همسرم را طلاق داده ام.)
I’m divorced.
11- زن بیوه (زنی که شوهرش فوت شده باشد.)
widow.
12- مرد بیوه ( مردی که زنش فوت شده باشد.)
widower.
13- من بیوه هستم.
I’m a widow/ widower
14- ما زن و شوهریم.
We’re husband and wife.
15- کی ازدواج کردید؟
When did you get married?
16- چند سال است ازدواج کرده ای/ کرده اید؟
How long have you been married?
17- برادرم با یک دختر اسپانیایی ازدواج کرد.
My brother married a Spanish girl.
18- برادرم زن اسپانیایی دارد.
My brother is married to a Spanish girl.
19- با من ازدواج می کنی؟
Will you marry me?
20- جان و مری زوج تازه ازدواج کرده ای هستند.
John and Mary are a newly-married couple.
21- نامزد بودن.
Be engaged to.
22- آلیس نامزد تام است.
Alice is engaged to Tom.
23- نامزد مونث
Fiancee’
24- نامزد مذکر
Fiance’
25- آن دختر نامزد برادرم است.
That girl is my brother’s fiancee’
26- تام از پت تقاضای ازدواج کرده است.
Tom has proposed to pat./ Tom has asked pat to marry him.
27- او پارسال طلاق گرفت.
She got divorced last year.
28- جیم زنش را طلاق داد.
Jim divorced his wife.
29- نمی خواهم طلاق بگیریم.
I don’t want to get a divorce.
جملات روزمره زبان انگلیسی در مورد مسائل مربوط به ازداواج و خانواده :
Marriage and Family : ازدواج و خانواده
get married
ازدواج کردن
Form a family
تشکیل خانواده دادن
Get engaged
نامزد کردن
Get divorced
طلاق گرفتن
marry me
باهام ازدواج کن
will you marry me?
آیا با من ازدواج میکنی؟
marriage certificate
سند ازدواج
marriage agency
آژانس (دفتر) ازدواج
marriage broker
دلال ازدواج
marriage of convenience
ازدواج مصلحتي
marriage portion : dowry
مهریه (سهم ازدواج)
marriage to a blood relative
ازدواج با خویشاوندان
: marriageable
Old enough to marry according to the law in force , Old enough to marry , suitable for marriage ; nubile
واجد شرایط ازدواج
Best man
ساقدوش
1- شنبه عروسی دعوتم.
I have been invited to a wedding on Saturday.
2- چه زوج خوشگلی!
What a beautiful couple!
3- چه لباس عروس قشنگی !
What a beautiful wedding dress!
4- جشن عروسی در هتل برگزار خواهد شد.
The wedding reception is to be held in a hotel.
5- ما می خواهیم عروسی مان در کلیسا برگزار بشود.
We want to have a church wedding.
6- عروس و داماد رفتند دفتر ثبت.
The bride and the groom went to the registry office.
7- فقط اقوام درجه یک در عروسی شرکت داشتند.
The wedding was attended by close family only.
8- مراسم عروسی خوب پیش رفت.
The marriage ceremony went on well.
9- کاش کیک سه طبقه شون را دیده بودی!
I wish you would have seen their three-tiered wedding cake.
10- من برای حفظ ظاهر در عروسی شرکت کردم، ولی برای پذیرایی و شام نماندم.
I put in an appearance at the wedding, but didn’t stay for the reception.
11- او حلقه را دست عروس کرد.
He put the wedding ring on the bride’s finger.
12- انشاء الله سالم و خوشبخت باشند!
May they find health and happiness!
13- ماه عسل تصمیم دارید کجا بروید؟
Where are you going to go for your honey moon?
14- الان ماه عسل هستیم.
We are on honey moon now.
15- همسرت کجاست؟
Where is your spouse?
16- خواهرت ازدواج کرده؟
Is your sister married?
17- آره، زن یک معلم شده است.
Yeah, she is married to a teacher.
18- آنها مشکلات زناشویی دارند.
They are having marital problems.
19- من با روابط پیش از ازدواج مخالفم.
I do not approve of pre-marital relations.
20- با قوم و خویش های شوهرش نمی سازد.
She doesn’t get on very well with her in-laws.
21- بارها به آنها گفته که در زندگی خصوصی او دخالت نکنند.
She has told them many times to stay out of her personal life.
22- به او پیشنهاد ازدواج دادم و او هم پذیرفت.
I proposed to her and she accepted.
23- مریم و رضا دارند نامزد می شوند.
Maryam and Reza are getting engaged.
24- آنها با هم خوشبخت نیستند، بنابراین تصمیم گرفته اند از هم جدا بشوند.
They aren’t happy together, so they have decided to separate.
25- او به خاطر یک مرد دیگر شوهرش را ترک کرد.
She left her husband for another man.
26- او هیچ وقت به من خیانت نکرده است.
She has never been unfaithful to me.
27- من طلاق می خواهم.
I want a divorce.
28- دیشب همسر سابقم را در مهمانی دیدم.
I saw my ex-wife at the party last night.
خانواده
29- چند تا خواهر و برادر داری؟
How many brothers and sisters do you have?
30- خواهر و برادر بزرگتر از خودت هم داری؟
Do you have any elder brother and sister?
31- نه، تک فرزندم.
No, I am an only child.
32- در ناز و نعمت بزرگ شدم.
I was brought up in the lap of luxury.
33- من از یک خانواده اصیل هستم.
I am connected with a noble family.
34- او با تو نسبتی دارد؟
Is he related to you?
35- بله، او از اقوام درو من است؟
Yes, she is a distant relative of mine.
36- او دوست خانوادگی ماست.
He’s a friend of the family.
37- خانواده ام هر کدام یک جایی هستند.
My family is scattered across the country.
38- آیا خانواده ات پر جمعیت/ کم جمعیت است؟
Do you have a large/small family?
39- یک نفر دیگر به زودی به جمع خانواده مان اضافه می شود.
We are going to have an addition to the family soon.
40- پدر بزرگم زنده است، اما مادر بزرگم فوت کرده است.
My grandpa is alive, but my grandma is dead.
41- این عکس برادر بزرگم است.
This is the picture of my eldest brother.
42- اقوام ما آخر هفته می آیند.
We have got the relations coming over the weekend.
43- خانواده همسرم آخر همین هفته سرمان خراب می شوند.
My wife’s family is descending on us this weekend.
44- در خانواده اش همه مردها کچل هستند. فکر می کنم ارثی باشد.
All the man in his family are bald; I suppose it’s hereditary.
45- همه بچه هایش اهل هنر هستند. انگار هنر تو خون آنهاست.
All her children are very artistic; it must run in the family.
46- بچه هایت را خوب بار آورده ای.
You have given your children a good upbringing.
47- بچه بزرگ کردن کار ساده ای نیست.
Bringing up children is never easy.
48- نان آور خانه شما کیست؟
Who is the breadwinner in your family?
49- پدرم دنبال یک کار می گرده که خانواده را تامین کند.
My father is looking for a job to support his family?
50- او به سختی خرج خورد و خوراک و پوشاک خانواده اش را در می آورد.
He can barely feed and clothe his family.
51- او باید یک خانواده بزرگ را نان بدهد.
She has a large family to food.
52- خانواده ام از من حمایت می کند.
My family is right behind me.
53- او خواهر دوقلوی توست؟
Is she your twin sister?
54- برادرم گاو پیشانی سفید خانواده است.
My brother is the black sheep of the family.
55- او باعث ننگ و آبروریزی خانواده ما بوده است.
He has brought shame and disgrace to our family.
56- او باعث شرمندگی خانواده اش است.
He’s an embarrassment to his family.
57- شرافت خانوادگی در خطر است.
His family's honor is at stake.
58- می خواهم شجره نامه خانوادگی ام را بهت نشان بدم. دوست داری ببینی؟
I want to show you my family tree now. Are you interested in seeing it?
لغات بیشتر
نفقه : alimony
ساقدوش مرد : best man
عروس : bride
حجله : bride chamber
داماد : bridegroom
ساقدوش(زن) : bridesmaid
برادر شوهر/برادر زن : brother- in- law
عروس : daughter-in-law
جهیزیه : dowry
پدر شوهر/ پدر زن : father-in-law
نامزد مرد : fiancé
فرزند خوانده : foster child
خواهر/ برادر ناتنی : half-sister/half-brother
ازدواج مصلحتی : marriage of convenience
مادر شوهر/ مادر ز ن : –in-law
پسر برادر یا خواهر : nephew
دختر برادر یا خواهر : niece
چند همسری : polygamy
چهار قلو : quads
داماد : son-in-law
سه قلو : triples
سالگرد ازدواج : wedding anniversary
بیوه زن : widow
بیوه مرد : widower
خواهر شوهر/ خواهر زن/ زن برادر : sister-in-law
خواهر ناتنی/ برادر ناتنی : stepsister/stepbrother