در این بخش با تعدادی از عبارات و جملات زبان انگلیسی که در مکالمات محاوره ای روزمره مورد استفاده قرار میگیرند به همراه مثال جهت آگاهی از نحوه کاربردشان در جمله آشنا میشویم.
یک دفعه، ناگهانی : all of a sudden
یه دفعه کارش رو ول کرد و رفت : All of a sudden, he quit his job and left
فرق نداشتن/نکردن : all the same
واسه من فرقی نداره، بیا با اتوبوس بریم : It’s all the same to me, let’s go by bus
طبق معمول – طبق عادت همیشگی : as a rule
طبق معمول بعد از شام می ره قدم می زنه : As a rule, he goes for a walk after dinner
معادل عبارت: نزدیک بود : be about to do something
دیشب نزدیک بود تصادف کنم : …
I was about to have an accident last night
روی فرم بودن : be in good shape
مرتب ورزش می کنه و هیکلش رو فرمه : He exercises regularly, and he is in good shape
به چیزی عادت داشتن/کردن : be used to something
به هوای گرم عادت داره : He is used to hot weather
حفظ کردن، از بر کردن : learn – by heart
این شعر رو واسه فردا حفظ کنید : Learn this poem by heart for tomorrow
به تنهایی : by oneself
خودش تنهایی ماشینو درست کرد : He fixed his car by himself
راستی، در ضمن : by the way
راستی، آنا امروز بر می گرده : By the way, Anna is coming back today
چرت و پرت نگو : cut the crap
خیلی رو فرمم – رو پام بند نیستم : I feel like a million bucks
اون خیلی آیه یأسه (حالگیره) : he is such a wet blanket
کوتاه بیا : come off it
دل و دماغ ندارم : I feel blue
اگه بخوای میتونی : you can if you wish
تمامش کن! بس کن دیگه! : Cut it out
نگرفتی! منظورمو نفهمیدی : you missed the point
اون منو مثل کف دستش میشناسه : he read me like a book
بعدا بهت زنگ میزنم : catch you later
دست از سرم بردار : get off my back
به تو هیچ ربطی نداره : Its none of your business
هر چه بادا باد : come, what may
تا اونجا که من میدونم : as far as I know
مختو به کار بنداز : use your head
از جلو چشام دور شو (گم شو) : get out of my face
با یه تیر دو نشون زدن : kill 2 birds with one stone
هر چی تو بگی : anything you say
میتونم چند لحظه وقتتو بگیرم؟ : could I have a word with you
متوجه عرایضم هستید؟ : do you follow me
فقط داری وقتمو تلف میکنی : you are just wasting my time
ردش کن بیاد : fork it over
تمام تلاشمو کردم : I`ll give it my best shot
دلیل و مدرک کافی واسه ادعات نداری : you don’t have leg to stand on
نه بابا : you don’t say so
هیچ جا تو این دنیا : no where on earth
هیچ چیز تو این دنیا : nothing on earth
به کسی وعده سر خرمن دادن : promise sb the earth
از خواب و خیال بیرون امدن . چشم خود را باز کردن : com back/ down to earth
خود را به اب و اتش زدن : move heaven and earth
دنبال کردن . شکار کردن : run sb /sth to earth
با بی اعتنایی . با خونسردی : as cool as a cucumber
خودت را نباز . دستپاچه نشو . خونسرد باش : play it cool
جوش نزن ! آرام بگیر : cool it
فوت اب بودن : !
be a breeze
شاد و شنگول وارد شدن : breeze in
شاد و شنگول بیرون رفتن : breeze out
دل خود را خالی کردن . احساسات خود را ابراز کردن. سفره دل خود را باز کردن : bare one s heart/ soul
جان به جان افرین تسلیم کردن : commend one s soul to god
پرنده پر نمیزند . احدی دیده نمیشود : there wasnt a soul to be seen
عجب! خدای من ! خدای بزرگ : upon my soul
خدا بیامرز. خدا بیامرزدش : God bless him/her = god rest his /her soul
دهکده ای با صد نفر جمعیت یا سکنه : a village with a population of 100 souls
به سرعت مورچه .خییلی یواش : at a snail s pace
مار خوش خط و خال . اب زیر کاه .گرگ در لباس میش : a snake in the grass
تک رو بودن : be a longer
طولش نده! معطلش نکن : dont be too long about it
مشتاق دیدار ! پارسال دوست امسال اشنا : long time no see
حافظه خوبی داشتن .خوش حافظه بودن : have a long memory
دست به نظر دادنش خوب است : he is long on advice
مخش خوب کار میکند : he is long on brains
کل مسئله / قضیه/ ماجرا این است که…. جان کلام است که…. ظاهر و باطنش این است که : the long and the short of it is that
عمرش به دنیا نیست : he hasn t long to live
تا وقتی که ,مادامی که : as long as
تعطیلات شش هفته طول میکشد : the holidays are six weeks long
زود تصمیمش را خواهد گرفت : he wont be long making up his mind
دست تنها بودن : play a lone hand
تنهایی, بی کسی : a lonely life
تیری در تاریکی : be a long shot
بله قربان گو : be a copy cat
خوش خیال باشی. خواب دیدی خیر است :
pigs might fly
شکمی از عزا در اوردن : make a pig of oneself
روز سختی بود : it was a pig of a day
نمک به زخم پاشیدن : add insult injury
همه یا هیچ : all or nothing
بچه ننه بودن : ba a mama,s baby
بله قربان گو : be a yes-man
دست و پا چلفتی بودن : be all thumbs
کهنه کار بودن در کاری : be an old hand at something
دست کسی باز بودن : have one,s hands free
دست کسی بسته بودن : have one,s hands tied
کمک کردن : take a hand
در دسترس بودن : be to hand
از خود سلب مسئولیت کردن : wash one,s hands of
مهارت خود را در کاری بازیافتن : get one,s hand in sth
مهارت خود را در کاری حفظ کردن : keep one,s hand in
در کاری مهارت داشتن : ba a good/ great hand at sth
: